بخش سپا س
مردی خواب عجیبی می دید ، پیش فرشته ها رفته بود و به کار ها ی آنها نگا ه می کرد . تعداد زیادی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کار بودند . تندتند نا مه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسید باز می کردند و آنها را داخل جعبه می گذاشتند . مرد از فرشته ای پرسید، شما چه کار می کنید ؟ فرشته درحالی که نامه ای را با ز می کرد ، گفت : این جا بخش دریافت است ما دعاها ی مردم از خداوند را تحویل می گیریم . کمی جلوتر رفت ، بازتعدادی از فرشگان را دید که کاغذی هایی را داخل پا کت می گذارند و آنها را توسط پیک های به زمین می فرستند . پرسید : شما چه کار می کنید ؟
یکی از آنها با عجله گفت : این جا بخش ارسال ا ست ، ما الطا ف و رحمت ها ی خداوند ی را برای بندگان می فرستیم . در گوشه ای فرشته بیکاری نظرش را جلب کرد . با تعجب پرسید : چرا شما بیکارید ؟
فرشته جوا ب دا د : این جا بخش سپاس از طرف مردم است که دعاهایشا ن مستجاب شده ، اما همانطور که می بینی ، بیشترمردم وقتی به خواسته های ریز و درشت شا ن می رسند ، یادشا ن می رود که اصلا خدایی هم دا رند .
پی نوشت: خانه خوبان، ص 27
تصویرزندگی
به دنبال زندگی گشتم و به تعقب ان پردا ختم . وقتی کنار رود قرار گرفتم و جریان آن را مشاهده کردم ، اموختم که زندگی چون رودی است ، که توقف ندارد و اگر جاری بودن ، از ان گرفته شود به مردابی متعفن تبدیل خوا هد شد ، که جز گندیدگی از آن بر نخواهد خواست . هنگام بهار ، بوستان دنیا مرا به رنگا رنگی زندگی متوجه ساخت و هنگا می که ، خزان سرسبزی این بوستان را از میا ن برد . ناپایداری زندگی را به من ا موخت و دریا فتم که نبا ید فریفته چیزی شوم که دوامی ندارد و به یک نفس بند است به آسمان نگریستم . طلوع خورشید جان تا زه ای به من می بخشید و خون حیات را در رگهای زندگیم جاری می ساخت . اما غروب آن به من آوخت که زندگی فاصله ای بین یک طلوع و یک غروب ا ست و گا ه مطابق خواسته های من به چرخش درمی آید و گا ه چنا ن بر من تنگ می نماید که از او می گریزم . روزی گردباد سهمگینی همه چیز را در هم کوبید و در چشم بر هم زدنی ، انچه را استوا ر می پنداشتیم ، سست و ویرا ن کرد اینجا بود که دریافتم زندگی لحظه ای بیشتر نیست و اگر این لحظه غنمیت شمرده نشود ، هر چه را که به دنبال آن هستیم از دست خوا هم دا د و در حسرت آن خوا هم نشست ، از طبیعت بیرون آمدم و آدمیا ن را نگریستم تا زندگی را در میان آنها جستجو کنم . کودکی در برابر من ایستاد و از من خوا ست با او هم بازی شوم . فکر کردم زندگی می تواند یک بازیچه باشد و من باید مراقب باشم که او بازیچه من شود ، نه من بازیچه او . کسی را دیدم که تمام عمر خویش را صرف جمع آوری مال و ثروت نموده و وقتی خود را به یکباره در معرض ورشکستگی دید ، زندگی را نیز خاتمه یافته دید و بدون اعتنا به اطرافیان ، خود را به دار خلاصی سپرد . در این هنگام زندگی را انقدر کوچک یافتم که حاضر به معاوضه آن با عزت نفس خویش نشدم . زخم ناشی از کار سخت کارگر ، به من اموخت که زندگی بدون رنج نیست و اسایش آان بدون تحمل سختیها حاصل نمی شود . دقایق پایانی عمر یک محکوم که آرزوی زنده ماندن را در سرداشت ، زندگی را در نظرم فرصتی طلایی جلوه داد ، تا آن را به عنوان غنیمتی در اختیار بگیرم و به راحتی آن را از دست ندهم . زن و مرد سالمندی را دیدم که در خانه تنهایی خویش چشم به راه کسی بودند تا رنج دوران پیری شان را کا هش دهد و چشمان کم سوی آنها را به امید ، بینایی بخشید . با دیدن آنها زندگی را انتظار دیدم که روزی به پایان می رسد و لبخند ، رویشی دوباره را بر لبانم می نشاند . و همچنا ن را ه را طی کردم ، به هر کس و هر چیز که رسیدم از او درسی اموختم و تجربه ای اندوختم ، شا ید بهترین چیزی که آموختم این بود که هر کس بنا بر فکر ، میل ، اعتقاد و ذوق و سلیقه خود ، زندگی رامی سنجد و از ان بهره می برد ، چیزی شما را خوشحال می کند ، ا ما برای من قا بل توجه نیست . دردی مرا آزار میدهد اما شما بدون اعتنا از کنا ر ان رد می شوید آسما ن زندگی برا ی یکی آبی ، برای یکی تیره و برای کسی هم ابری است . گا هی اوقا ت چنا ن غرق زندگی می شویم که آسما ن آن را نمی بینیم و به لذت آفتابی و یا ا بری بودن آن نمی رسیم . هرچه هست زندگی یک راه طولانی است همگان با ید ان را طی کنند . و بدیهی ست که در هر را هی نشیب و فرازها یی هست که بدون گذشتن از انها نمی توان به مقصد رسید . ا گر زیبا بیندیشی این مسیر را ، زیبا خوا هی یا فت و ا گر … هر گونه می خواهی زندگی کن . زندگی از ان توست . اما ان گونه زندگی کن که که سر مشق با شی . هم خودت از زندگی لذت ببری و هم دیگرا ن را فا یده برسا نی . بکوش تا یا دگاری از خود با قی بگذاری ، یا د گا ری به نا م نیکی . چیزی که رنگ کهنگی نمی گیرد و گذشت زما ن ا ن را از میا ن نمی برد . همچنان که نا م بزرگا ن را تا کنون زنده نگه دا شته و در دفتر روزگا ر به ثبت رسا نیده ا ست . که سعدی علیه الرحمه در این مورد خوش گفته است که :
نا م نیکو گر بما ند پا یدا ر به کزو ما ند سرا ی زرنگا ر
پس زندگی تصویر است که هر گاه در ان می نگری ، خود را می بینی ، بگذا ر تصویرت برای همه زیبا با شد .
پی نوشت: بشارت؛ زهرا لوکه علی خانی
ترفند شیطان
در زمان حضرت عیسی ( ع ) زنی پرهیزگاربود که روزی مشغول پختن نان شد . درحین پختن نان ، زمان عبادت فرا رسید. زن نمازرا رها کرد و به عبادت ایستاد. شیطان وسوسه اش کرد و سوختن نان را بهانه کرد . زن در دلش گفت : اگر نان بسوزد ، بهتراست تا تن من درآتش بسوزد . شیطان گفت : پسرت درتنورافتاده و سوخت . زن با خودگفت :اگرخدا وندخواسته است که پسرم در زمان عبادت من بسوزد ، من به قضای او را ضی ام . در این حا ل شوهرش از راه رسید و دید پسرش دا خل تنور افتاده و مشغول بازی است . فورا نزد پیامبر رفت و ماجرا را بیا ن کرد . حضرت فرمود : برو از همسرخود بپرس چه کرده ا ست ؟ زن در جوا ب گفت : من با خدا عهدکرده ام چندکا ر نیک انجا م دهم :
یک- همیشه کاراخرت را به دنیا مقدم دارم .
دو- بدون وضو نبا شم .
سه- عبا دتم را در اول وقت انجا م دهم .
چهار- اگر کسی به من ستم کرد ، او را ببخشم .
پنج- عبا دت شبا نه ام را ترک نکنم .
شش- درکارها ی خود به قضا ی الهی قانع با شم . حضرت فرمود : اگر این زن مرد بود ،پیا مبر می شد : چون کا رها ی پیا مبران را انجا م می دهد و شیطا ن
نمی تواند او را بفریبد .
پی نو شت :
برگرفته از کتا ب شیطا ن در کمینگا ه
نویسنده : نعمت الله صالحی حا جی ا با دی
عنایت و حمایت
یکی از موضوعاتی که در طول زندگی برای بشر پدید می اید ، مشکلات و گرفتاری ها یی است که بشر با ان مواجه است . این مشکلا ت اگر اندک باشد قا بل تحمل است ، لکن اگر تکرار شد بشر به دنبال یا رویاور می گردد تا او را کمک کند . و گاهی وقتی انسا ن مومن در مضیقه و فشار زندگی قرار گرفت صدا می زند ( یاغیا ث المستغیثین ) و به دنبال فریا درسی می گردد تا او را نجا ت دهد . نکته بسیا ر مهم ا ن است که خداوند به جهت اینکه به بندگا ن خود عنایت دارد همیشه ا نها را مورد عنایت قرا ر می دهد . که از این حما یت در قرا ن کریم به امداد تعبیر شده است در مورد حما یت و کمک خداوند به چها ر نکته تو جه کنید :.
1 . نوع انسان ها غافل از این هستند که خداوند همیشه به کمک انسانها می اید اگر کمک و مدد او نبود ، بشر برای یک لحظه نمی توا نست زندگی کند ، از این رو
قرا ن کریم می فرماید : ما دنیا طلبا ن و اخرت طلبا ن هر دو را کمک می کنیم و لطف ما از انها با ز داشته نمی شود ( کلا نمد هولا و هولا و ما کا ن عطا ربک محذورا ) ( اسرا ا یه 20 ) خدا وند حتی به کسا نی که او را نمی شناسند و از او در خواست نمی کنند کمک می کند .
2 . کمک رسا نی خداوند مختلف است و هر کس را به جوری کمک می کند . بعضی را به علم و دانش ، بعضی را به مال و ثروت ، بعضی را به فرزند ، بعضی را به باغ بوستا ن ، بعضی را مرکب و برخی را به همه این امور .
3. اگر خداوند بخواهد انسا نها را کمک کند ، به این امور کمک می کند و اگر نخواهد کمک کند بخا طر کا رها ی زشت بشر بوسیله همین امور ، علم ، ما ل ، فرزند ، و بوستا ن خداوند انسا ن را مورد عذاب و گرفتا ری قرا ر می دهد .
4 . برای اینکه این مشکلات زندگی حل شود و خداوند همیشه به انسا ن لطف و مدد داشته با شد ، با ید استغفار کرد
منبع : هفتا د و دو حکمت از قران و عترت نویسنده : اکبر دهقا ن
اثار حسد در روایا ت
امام صادق علیه السلام درباره انسان حسود می فرمایید:
حسود دارای سه نشا نه است در غیاب انسان غیبت و به هنگام حضور چاپلوسی و انسان را به مصیبت سرزنش می کند . 1
آثار حسد:
1- الحسود کثیر الحسرات متضاعف السیئات “ حسود اندو ه او زیاد و گناها ن او دو برا بر خوا هد بود .“
2- ان الحصد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب “ سد ایما ن را از بین می برد همانطور که اتش هیزم را نابود می کند.“
3- الحسود دائم القسم وان کان صحیح الجسم “ حسود همیشه مریض است گرچه در ظاهر سالم با شد“2
درمان حسداز دیدگاه اما م خمینی (( قدس سره ))
در بحث حسد می فرماید : شیخ جلیل ما و عارف بزرگوار اقای شا ه آبادی ( روحی فدا ه ) فرمودند : که تا قوای جوا نی و نشا ط ان باقی است بهتر می توان قیام کرد در
مقا بل مفاسد اخلاقی و خوب تر می توان وظا یف انسانیه را انجا م داد ، مگذارید این قوا از دست برود و روزگار پیری پیش آید که موفق شدن در ان مشکل است . علاج عملی برای این رذیله ان است که با تکلف اظها ر محبت کنی با محسود و ترتیب آثار آن را دهی و مقصودت از آن علاج مرض باطنی باشد . نفس تو را دعوت می کند که او را اذیت کن ، توهین کن، دشمنی داشته با ش . تو به خلا ف میل نفس به او ترحم کن و تجلیل و توقیر نما، زبان را به ذکر خیر او وا دار کن . نیکویی های او را بر خود و دیگران عرضه دار صفا ت جمیله او را خا طر نشا ن خود کن .3
1- بحارالانوار 73/ 251
2-غررالحکم
3- منبع : هفتا د و دو حکمت از قران و عترت، نویسنده : اکبر دهقان