کوتاه و خواندنی
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و به طرف مسجد به راه افتاد . در راه به زمین خورد و لباس هایش کثیف شد. به خانه بازگشت و پس از تعویعض لباس دوباره به سمت مسجد رفت. در راه باز در همان نقطه به زمین خورد و دوباره به خانه برگشت . لباس هایش را عوض کرد و راهی مسجد شد. در راه مسجد مردی را که چراغ در دست داشت دید، نامش را پرسید. مرد پاسخ داد:
من دیدم شما در راه مسجد دو بار به زمین افتادید، از این رو چراغ آوردم تا راهتان را روشن کنم.
هر دو به مسجد رسیدند؛ ولی مرد چراغ به دست وارد مسجد نشد مرد اول علت وارد نشدن و نماز نخواندن اورا سوال کرد و او پاسخ داد:
من شیطانم . در راه مسجد تو را دیدم و من بودم که باعث زمین خوردن تو شدم. مرتبه اول که رفتی و خودت را پاکیزه گرداندی وبه مسجد باز گشتی خداوند همه گناهانت را بخشید. مرتنبه دوم که بازگشتی خداوند همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید و من ترسیدم اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردنت شوم، خداوند گناهان افراد دهکده تان را نیز می بخشد؛ بنابراین سالم رسیدنت به مسجد را کم خطر تر یافتم.
فصلنامه ،هدی ،ش،21