چرا؟؟
دوستی داشتم که وقتی متولد شد، دست نداشت ، ولی هیچ وقت از خودش سوال نکرد ،” چرا من دست ندارم ؟” بلکه پرسید، “با پاهایم چه کاری می توانم انجام دهم؟"و من هنگامی که دیدم او با استفاده از پاهایش به چوب ها ی غذا خوری ژاپنی می تواند غذا بخورد، با خود گفتم:” او هر کاری را می تواند انجام دهد”
هنگامی که بلایی سرمان می آید یا همه چیزمان را از دست می دهیم یا کسی که دوستش داشتیم ، ما را ترک می کند اغلب از خودمان می پرسیم “چرا”
“چرا من؟”
“چرا حالا؟”
“چرا او مرا سرگشته و تنها رها کرد؟”
سوال هایی که با “چرا” شروع می شوند، ممکن است ما را به یک چرخه ی بی حاصل بیندازند.
اغلب جوابی برای این “چرا” ها وجود ندارند و اگر هم جوابی وجود داشته باشد اهمیتی ندارد.
افراد موفق، سوال هایی از خود می پرسند که با “چه” شروع می شوند"چه چیزی از این پیشامد آموختم؟”
“چه کاری باید در برخورد با این پیشامد انجام دهم؟”
و هنگامی که پیشامدفاجعه آمیز است ، از خود می پرسند خود می پرسند: ” چه کاری طی 24 ساعت آینده می توانم انجام بدهم تا اوضاع کمی بهتر شود؟
دریک کلام
افراد ” خوشبخت” هیچ وقت نگران نیستند که آیا زندگی بر وفق مراد هست؟ یا نه ؟ آنان از آن چه دارند، بیش ترین استفاده را می برند و آن چه از دست شان بر می آید، انجام می دهند و اگر زندگی بر وفق مراد نبود، خیلی مهم نیست که “چرا؟”
منبع: خوشبختی در یک کلام