برگزاری نشست نقد فیلم ایران در سینما هالیورد
نشست نقد فیلم ، ایران در سینما هالیورد با همکاری مدرسه علمیه الزهرا(س) و مدرسه علمیه نرجس(س) و با شرکت دو مدرسه و با حضور مدیر فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه هنر تهران و مستند ساز منتقد سیما حجه الاسلام والمسلمین آقای کریمتن مجد در مدرسه علمیه الزهرا(س) ساری برگزار گردید وی با نمایش فیلم های هالیودی که بر علیه ایران ساخته شده است به بیان نقد نکات موجود در این فیلم ها اشاره نمودند و به روح حاکم ایران هراسی در فیلم های هالیودی اشاره نمودند.
هرکس مرکزجهان خویش است
کوله پشتی اش را برداشت و راه افتاد رفت که دنبال خدا بگردد : و گفت : تا کوله ام ازخدا پرنشود برنخواهم گشت .نهالی کوچک کنار راه ایستاده بود . مسافر باخنده ای رو به درخت گفت : چه تلخ است کنار جاده بودن و نرفتن و درخت زیر لب گفت : ولی تلخ تر ان است که بروی و بی ره اورد بر گردی : کاش می دانستی انچه در جست و جوی انی ، همین جا ست.
مسافررفت و گفت یک درخت از راه چه می داند، پاهایش در گل است . او هیچ گاه لذت جست و جو را نخواهد یافت . و نشنید که درخت گفت : اما من جست و جو را از خود اغاز کرده ام و سفرم را کسی نخواهد
دید : جزان که باید.
مسافر رفت و کوله اش سنگین بود . هزار سال گذشت ، هزارسال پرخم و پیچ ، هزار سال بالا و پست … مسافر بازگشت . رنجور و نا امید . خدا را نیافته بود ، اما غرورش را گم کرده بود . به ابتدای جاده
رسید : جاده ای که روزی از ان اغاز کرده بود . درختی هزار ساله ، با لا بلند و سبز کنار جاده بود . زیر سایه اش نشست تا لختی بیاساید . مسافر درخت را به یاد نیاورد . اما درخت او را می شناخت . و درخت گفت : سلام مسافر ! درکوله ات چه داری ؟ مرا هم مهمان کن . مسافر گفت : شرمنده ام ، کوله ام خالی است و هیچ چیز ندارم . درخت گفت : چه خوب ! وقتی چیزی نداری ، همه چیز داری . اما ان روز که می رفتی ، در کوله ات همه چیز داشتی ، غرور کمترینش بود ، جاده ان را از تو گرفت . حالا در کوله ات جا برای خدا هست …. و قدری از حقیقت را در کوله مسافر ریخت . دست های مسافر پرشد و چشم هایش از حیرت درخشید و گفت : هزار سال رفتم و پیدا نکردم و تو نرفته ، این همه یا فتی ! درخت گفت : زیرا تو در جاده رفتی و من در خودم : و پیمودن خود ، دشوارتر از پیمودن جا ده هاست .
منتظران سه دسته اند
امام صادق (ع) در ترسیمی زیبا منتظران امام زمان را به سه دسته تقیسم نمودند که دو دسته از آن ها در دوزخند و تنها یک گروه اهل نجاتند. مردم در مورد ما به سه دسته تقسیم می شوند، گروهی ما را دوست دارند به امید این که قائم ما ظهور کند و از دنیای ما بهره مند شوند. اینان سخنان ما را می گویند و حفظ می کنند اما در زمینه برنامه های عملی ما کوتاهی می کنند. خدا آنان را به دوزخ کشد. گروهی ما را دوست دارند، گفتار ما را می شنوند، در عمل کوتاهی نمی کنند اما هدف آنان این است که به وسیله ی ما از مردم بخورند. خدا شکم های آن ها را پر از آتش خواهد کرد و گرسنگی و تشنگی را بر آنان مسلط سازد.
گروه دیگر ما را دوست دارند سخنان ما را به خاطر می سپارند ، فرمان ما را اطاعت می کنند و در عمل با ما مخالفت نمی کنند آن ها از ما هستند و ما از آن ها هستم.
منبع: تحف العقول، ص 514
چرا؟؟
دوستی داشتم که وقتی متولد شد، دست نداشت ، ولی هیچ وقت از خودش سوال نکرد ،” چرا من دست ندارم ؟” بلکه پرسید، “با پاهایم چه کاری می توانم انجام دهم؟"و من هنگامی که دیدم او با استفاده از پاهایش به چوب ها ی غذا خوری ژاپنی می تواند غذا بخورد، با خود گفتم:” او هر کاری را می تواند انجام دهد”
هنگامی که بلایی سرمان می آید یا همه چیزمان را از دست می دهیم یا کسی که دوستش داشتیم ، ما را ترک می کند اغلب از خودمان می پرسیم “چرا”
“چرا من؟”
“چرا حالا؟”
“چرا او مرا سرگشته و تنها رها کرد؟”
سوال هایی که با “چرا” شروع می شوند، ممکن است ما را به یک چرخه ی بی حاصل بیندازند.
اغلب جوابی برای این “چرا” ها وجود ندارند و اگر هم جوابی وجود داشته باشد اهمیتی ندارد.
افراد موفق، سوال هایی از خود می پرسند که با “چه” شروع می شوند"چه چیزی از این پیشامد آموختم؟”
“چه کاری باید در برخورد با این پیشامد انجام دهم؟”
و هنگامی که پیشامدفاجعه آمیز است ، از خود می پرسند خود می پرسند: ” چه کاری طی 24 ساعت آینده می توانم انجام بدهم تا اوضاع کمی بهتر شود؟
دریک کلام
افراد ” خوشبخت” هیچ وقت نگران نیستند که آیا زندگی بر وفق مراد هست؟ یا نه ؟ آنان از آن چه دارند، بیش ترین استفاده را می برند و آن چه از دست شان بر می آید، انجام می دهند و اگر زندگی بر وفق مراد نبود، خیلی مهم نیست که “چرا؟”
منبع: خوشبختی در یک کلام
ابرها می گذرند!
زندگی در دنیا سراسر فرصت شمرده می شود؛ لحظه هایی که انسان برای تعالی و بندگی بیشتر به کار می گیرد تا به نحو شایسته ای برای بهبودی دین ودنیای خویش از آن بهره برد و از فرصت های آن به نحو احسن استفاده کند . بدون شک از دست دادن چنین فرصت هایی موجب غم و اندوه و پشیمانی خواهد بود. امام صادق (ع) در سخنی ضروت بهره گیری از زمان و فرصت ها را گوشزد می کنند و می فرمایند: ” هر کس فرصتی را به دست آورد و با این حال منتظر فرصت بهتری باشد روزگار آن فرصت به دست آمده را از دستش خواهد گرفت زیرا عادت روزگار سلب فرصت ها و رسم زمانه ازبین بردن موقیعت هاست” 1
در جایی دیگر می فرمایند: ” روزها سه گونه اند یا روزی است که گذشته و دیگر به دست نمی آید و یا روزی است که مردم در آن به سر می برند و شایسته است که آن را غنیمت شمارند و یا آینده ای است که آرزوی رسیدن به آن را دارد"2
منبع: ا- تحف العقول,ص 381
2-همان، ص 322