درمان آرزو
قال أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):لَوْ رَأَى الْعَبْدُ أَجَلَهُ وَ سُرْعَتَهُ إِلَيهِ لَأَبْغَضَ الْعَمَلَ مِنْ طَلَبِ الدُّنْيا[كافى، ج3، ص259].
قَالَ الْكاظِمُ(ع):لو ظهرت الآجال افتضحت الآمال[أعلام الدين، ص305].
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):أكذب شيء الأمل[غرر الحكم، ص312].
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):أصدق شيء الأجل[غرر الحكم، ص161].
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):استجلب حلاوة الزهادة بقصر الأمل[تحف العقول، ص284].
بايد ما ريشه بيماری هاى خودمان را در آرزوهاى خودمان پيدا كنيم. من اگر می ترسم؛ آرزوى من است كه مرا ترسو نموده است؛ يعنى انسان با يك نوع آرزو ترسوترين مردم می شود و با يك آرزوى ديگر دليرترين مردم خواهد شد؛ يعنى اين دو تا انسان كه يكى دلير است و يكى ترسو، ريشه اش دو نوع تعلق و آرزوست. من اگر آرزويم اين باشد كه در دنيا بمانم هر چيز كه هستى و حياتم را تحديد كند برايم وحشت آور است و براى من دلهره ايجاد می كند. چون قرارم بر اين است كه بمانم. موضع من موضع مايه حيات دنياست. هر صدائى مرا تهديد می كند و قلب مرا می لرزاند، ولي اگر آرزوى من بيرون پريدن از دنيا باشد آن چيزى كه جان مرا تهديد می كند، به من بشارت می دهد. حال اگر كسى ترسو است ما بخواهيم دليرش كنيم. بياييم و به او بگوييم كه برو با چيزهايى كه از او می ترسى مبارزه كن. تجربه كن و بفهم كه خبرى نيست و بعد دلير می شوى، اين نحوه علمى و روانشناسى مبارزه، با ترس است، ولى آيا اين كار مسئله را حل می كند؟ اين عمل تنها كارى كه می كند مقدارى از ترس افراطى فرد را كم می كند، اما ريشه ترس را نمی خشكاند. ريشه ترس در تعلق انسان است و آن می ماند.