برگزاری نمایشگاه آیه رافت در مدرسه علمیه الزهرا(س)
به همت واحد پژوهش نمایشگاه آیه رأفت در مدرسه علمیه الزهرا(س) ساری برگزار گردید .
سید عطیه خاتمی مدیر مدرسه ضمن بیان برگزاری این نمایشگاه افزود : این نمایشگاه که به مناسبت میلاد امام رضا (ع) با هدف منبع شناسی در امر پژوهش به مدت یک هفته برگزار گردید. وی خاطر نشان کرد در این نمایشگاه به طور تخصصی کتب و نرم افزارهای در رابطه با حضرت گردآوری و به نمایش گذاشته شد تا طلاب هر چه بیشتر با منابع مربوط به حضرت آشنا شوند و منابع دسته اول در این خصوص را بشناسند .
برگزاری مراسم افتتاحیه در مدرسه علمیه الزهرا(س) ساری
مراسم افتتاحیه با حضور سرکار خانم رضایی نیا مدیر برنامه ریزی و نظارت منطقه پنج حوزه های علمیه و دکتر سیدعلی سلیلی استاد حوزه و دانشگاه با شرکت طلاب تمام پایه ها و ورودی جدید و خانواده هایشان در مدرسه علمیه الزهرا(س) ساری برگزار گردید. رضایی نیا ضمن بیان توصیه های مورد نیاز به طلاب افزود، به طلاب لقب سرباز امام زمان داده شده است پس ما باید خودمان را بالا بکشیم و به آن لقب نزدیک لقب نزدیک کنیم و حوزه مکان انسان سازی است. مدیر مدرسه سیده عطیه خاتمی ضمن بیان خیر مقدم به مهمانان و مدعوین خاطر نشان کرد: برای رسیدن به کمال و سعادت باید از در توحید به ولایت برسیم و حوزه های علمیه یکی از مسیرهای پیمایش این مسیر است. مدیر مدرسه افزود؛ طلبه باید در مسیر علمی و عملی قوی عمل نماید ما نیامده ایم که علمی صرف باشیم ، آمده ایم که بیاموزیم و به دیگران بیاموزانیم.
دکتر سلیلی ضمن بیان اهمیت سبک زندگی طلبگی افزود: فاطمه معصومه (س) عبودیت را به عنوان یک سبک زندگی اصیل ترک نکردند طلبگی بدون جریان عبودیت و صرف مسائل علمی هیچ فایده ای نمی تواند برای بشریت داشته باشد. وی با تاسی به زندگی فاطمه معصومه(س) از ، عبودیت، توجه به مطالعه و پیش مطالعه ، استقامت، ادب ، داشتن روحیه ، خدمت به خلق ، داشتن روحیه جهادی شهادت طلبی ، اخلاص داشتن، روحیه پژوهشی به عنوان سبک زندگی طلبگی یاد کرد. وی در ادامه افزود، همه باید زیر یک بیرق باشیم و با وحدت اسلام را حفظ کنیم و اسلام باید وسط میدان باشد با نشستن در خانه اسلام حفظ نمی شود طلبه باید با بصیرت و علم خود در عرصه باشد تا دین زنده بماند.
میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه (س) و روز دختر مبارک
یازده نکته از دعای عهد
يازده نکته از دعاي عهد حجتالاسلام والمسلمين محسن قرائتي دعاي عهد دعايي جهت برقراري ارتباط بين ما و حضرت مهدي است. در اين دعا با آن حضرت عهد و پيمان ميبنديم ، قول و قرار ميگذاريم که يکسري کارهايي را انجام دهيم و در جهت تشکيل حکومت عدل مهدوي زمينه سازي کنيم. اين دعا تابلوي روشن را فرا روي فعاليتهاي ما قرار ميدهد. پاي کلام دلنشين استاد حجت الاسلام و المسلمين قرائتي درنگي ميکنيم تا با مروري بر اين دعاي شريف، درسهاي نهفته در آن را بياموزيم. اين دعا به ما ميگويد که؛ 1. علاقه به امام زمان بايد جمعي باشد. در دعاي عهد داريم که: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات»، به امام زمان ابلاغ کن، از طرف چه كسي؟ «عَنْ جَمِيعِ» از طرف همه مؤمنين و مؤمنات «عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات» اين خودش يک مطلب مهمي است 2. امام جهاني بايد مريدش هم جهاني فکر کند وقتي زيارت ميرويم بگوييم که اين زيارت به نيابت از همهي مؤمنين و مؤمنات. صدقه ميدهيم بگوييم: دفع بلا از همهي مؤمنين و مؤمنات بشود. نگوييم: خدايا، مؤمنيني که در اين مسجد نماز خواندند بيامرز. حالا مؤمنيني که در مسجد ديگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو. چرا ميگويي: خدايا کساني که در اين هيأت سينه زدهاند. چقدر تنگ نظر هستي! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بين المللي نيستي؟ امام جهاني بايد مريدش هم جهاني فکر کند. کسي که منتظر اصلاح عمومي است، بايد خودش هم عمومي فکر کند. خودم و بچهام و هيأتام و مسجدم و برايش هيچ فرقي نکند. «عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات». 3. علاقهبه امام زمان بدون مرز است اين علاقه بدون مرز، از کجاي دعاي عهد فهميده ميشود؟ اين جمله كه ميگويد: «فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرقها و مغربها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمينهاي هموار و کوهستاني، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دريا و خشکي، ببينيد اين دعا چقدر سازنده است. چه اصراري داريم که بگوييم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دريا و خشکي. سطحي و کوهستاني، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خيلي قشنگ است. 4. شريک کردن والدين در دعا و زيارت براي امام زمان در دعاي عهد ميگويي اي امام زمان سلام ميکنم از طرف خودم، و از طرف «والِدَيَّ» پدر و مادرم و «وُلدي» فرزندانم؛ يعني هم نسل گذشته، هم نسل آينده را در نظر ميگيري. 5. چه مقدار به امام زمان صلوات بفرستيم؟ اين دعا ميگويد که: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهي، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه» به اندازه آخرين درجهي رضايت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت، يعني مهدي جان! اي امام زمان، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هرچه خدا بر آن علم دارد… به تو سلام و درود ميفرستم. 6. اعلام هر روزه علاقه به امام زمان يک کسي هرروز زنگ ميزند که آقا دوستت دارم. ميگويد: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي کُلِّ يَوم» مهدي جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» يعني بيعتم را تجديد ميکنم. 7. علاقه رو به رشد علاقهي رو به رشد، يعني چه؟ ميگويد: «عَهْداً» بعد از عهداً ميگويد «وَ عَقْداً» بعد از عقداً ميگويد «وَ بَيْعَةً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسياش را ميبينيد. عهد يعني تعهد، در دعاي عهد ميگوييم: اي امام زمان سلام و صلوات بر تو، اين سلام من عهد است. يعني با تو تعهد ميکنم. تعهد ميکنم يعني قرار ميگذارم بين خودم و خدا، بعد ميگويد: «عهد» کم است. پررنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» يعني گره. ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسليم نباشد. ميگويد: «وَ بَيْعَةً»، تسليم است. يعني باز هم پررنگش ميکند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدي، «عقداً» عقد با امام زمان، «وَ بَيْعَةً» بيعت کنيد با او و تسليم شويد. 8. علاقه افتخارآميز چقدر خوب است اين تابلو شود. علاقه حتمي، ميگويد: «فِي رَقَبَتِي» يعني به گردن من، «رَقَبَ» يعني گردن. ممکن است کسي علاقه داشته باشد ولي افتخار نکند. ميگويد: نه، علاقه افتخار آميز. 9. علاقه همراه با همه مراحل در دعاي عهد ميگويد: «وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم. آخر گاهي وقتها انسان يک کسي را دوست دارد در حدي که مثلاً يک ميليون به او وام بدهد. ولي ميگويد: همسفر باشم، ميگويد: نه، همسفر نه، بابا اين پول را بگير و خودت برو. عقب ما نيا. گاهي يک کسي ميگويد: عقب من بيا، پولت نميدهم اما ميخواهي بيايي در ماشين سوار شو تو را ببريم. يعني از يک جهت يک جايي پررنگ است، يک جايي کمرنگ است. دعا ميگويد: خدايا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْيَاعِهِ»، شيعه يعني دنباله رو يعني من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جايي است که نياز به کمک هست. «وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ» از تو دفاع ميکنم. اگر کسي بگويد بالاي چشمت ابرو است، برخورد ميکنم. «وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ» ما اجازه نميدهيم که کسي جسارت کند. غيرت ديني داريم. تعصب داريم و افتخار هم ميکنيم. اينکه ميگويند: تعصب بد است. آدم متعصبي است، تعصب در کار شخصي بد است. تعصب روي لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، اين تعصبها بد است. يعني به خاطر لهجه کمکش ميکنم. به خاطر همشهري گري تعصب ميکنم. در انتخابات ميگويم چون اين همشهري من است. فاميل من است. همسايه من است. اين تعصبها بد است. اما اگر فهميدي يک چيزي حق است، ديگر، باقيها باطل است. آنجا که حق است بايد تعصب داشته باشي. انحصار طلبي در حق خوب است. اولين انحصار طلب، خود خداست. چون ميگويد: «لا اله» هيچکس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقيها را دور بريز. 10. علاقه عاشقانه در دعا ميگويي: «طَائِعاً غَيْرَ مُکْرَهٍ» يعني مهدي جان، من که در دعاي عهد با تو سلام ميکنم، از روي عشق زيارت ميکنم نه روي اکراه! 11. علاقه و عمل در خط رضايت او «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک» يعني مهدي جان من را از شيعيان قرار بده، منتها طبق آن چيزي که تو گفتي. هر استقامتي مهم نيست. استقامتي مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/۳۰) استقامت براساس الله باشد. اين مهم است. «کَما أُمِرْت» (هود/۱۱۲) يعني همانطور که مأمور هستي. يعني طبق امر ما استقامت کن نه طبق يک دندگي و لجبازي و سليقه. اگر کسي يک سليقهاي داشت و روي سليقهاش هم استقامت کرد، اين استقامت نيست، يک دندگي است. استقامتي ارزش دارد «کَما أُمِرْت»، که طبق مأموريت باشد. استقامتي ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا و ولي خدا باشد: «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک».
منتظر گمنام
آشناي روزهاي دلتنگي ما سلام!
از حال ما که بپرسي …هيچ براي گفتن نداريم! داريم 365 روز سالمان را ميگذرانيم … همان 365 روز پائيزي را! ميگذرانيم با همان غروبهاي غمانگيز و دلگيرش… اينجا پائيز است…
گاهي که هواي دلمان ميگيرد، ناگهان باران ميزند بيامان… انگار باران خبر دارد که چشمهاي کسي به پنجره خانة دخيل بسته و در سکوت، نگاه دوخته به جادة آمدنت!
اي ناگهان حتمي پروردگار!
بيا که دارند به انتظارمان ميخندند! دارند به پنجرة انتظارمان سنگ ميزنند!
بيا و روزهاي پائيزيمان را بهار کن!
بيا و خستگي را بگير از ندبههاي بياشکمان!
بيا و نگذار بغضهاي رسوب شدهمان راه را بر صداي اشک ببندد در سماتهاي غروب جمعهات!
پر صدا کن از عدالت علي وارت، سکوت ظلم را.
و بعد باران، بيا از پشت ابر، خورشيد من
آسمان را رنگين کن
بهار کن مولا … بهار کن
جميله حوائجي